بله، در قدم اول می خوام ادامه ی زندگیم در کنار همین "داغ عشق" باشه تا هم انگیزه کافی برای تکراری نشدن و هم به قول معروف leverage کافی برای محبت کردن و خوب موندن داشته باشم.
اختلاف فرهنگ، ببینید نه من خانواده مذهبی ای دارم نه ایشون، ایشون اهل یک شهرستان هستن و 5 تا خواهر برادر و من تک فرزند که راستش این از ایده آل هام بود که همسرم خانواده بزرگی داشته باشه
علاوه بر این اون اذیت هایی که ایشون در ابتدای کار می کرد ربطی به فرهنگ نداره اون خانومیم که می گفتن دوستام همه پسرن منم دوستام دختر توشون زیاد بود ولی نمی اومدن خونمون!
یا شبیه به این، مثل این می موند که تا دعوامون بشه من از لج بازی با کسی دوست بشم.
پس لطفاً بی بند و باری رو با "آزادی" اشتباه نگیریم، این خواهشم هست.
ایشون با خیلی شرایط من کنار اومدن و منم با گذشتشون، قرارم نیست به روش بیارم چیزیو فقط قراره مطمئن شم عوض شده همین.